×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

مسافر

× من آن گلبرگ مغرورم که می میرم ز بی آبی ولی با خفت و خواری پی شبنم نمی گردم
×

آدرس وبلاگ من

passenger52.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/passenger52

کوچه باغ خاطرات...

در کوچه باغ خاطرات آنجا که عطر اقاقی فضای غم آلود باغ را پر کرده بود تنها تر از خویشتن,تو را بر نیمکتی نشسته دیدم گویی هوا نفس شده بود و جان من ریه گویی تو آب زلال شدی و من شراره ای از خشم با هم به راه افتادیم تا تاریکی را پشت سر بگذاریم و درختان همیشه بیدار کاج و سرو با هم بودنمان را تبریک گفتند فصلی گذشت و ما برای تسلیت به باغ خاطرات بازگشتیم روی همان نیمکت خاک آلود نشستیم ....._و_..... من از غم های انباشته شده گفتم و تو از لبخند خورشید من از دردهای جانکاه گفتم و تو از صورتک های نقاشی شده من از مزگ قناری ها گفتم و تو از لذت صیاد هنگام صید فصل سرد زمستان,جدایی قلب هایمان را به ما تسلیت گفت و ابرها,برای جدایی ما گریستند دیگر نه تسلیت,نه گریه,دیگر اشکی برایم باقی نمانده...
چهارشنبه 3 مرداد 1391 - 2:19:31 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
× برای این پست نظرات ارسالی پس از تایید مدیر وبلاگ به نمایش در خواهند آمد

آخرین مطالب


تنها


حادثه


قصه ی دریا


غربت


کوچه باغ خاطرات...


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

5620 بازدید

2 بازدید امروز

0 بازدید دیروز

4 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements